نظر شما در مورد اين بيت چيست؟

(هر كه را اسرار حق آموختند — مُهر کردند و دهانش دوختند)

پاسخ : اين بيت در يكى از قصائد جناب عمان سامانى است و بطور يقين ايشان با برداشت خاصى كه از واقعه كربلا داشتند سروده اند و لذا تفسير و نظر بنده موقعى صحيح خواهد بود كه به تمام آن قصيده بپردازم، ولى از نظر عرفانى بنده معتقدم كه اگر انسانى در مقام ارشاد باشد و بخواهد كه با تعاليم خود راههاى وصول به حقيقت را بيان كند بنوعى بايد از حقايقى كه پوشيده است پرده بردارد و اگر مدعى ارشاد باشد و خود واقف به اسرار الهى نباشد عمل او خلاف دستور خداوند است، زيرا عمل به غير كرده است.

اما بيان اسرار الهى بايد در نزد كسانى باشد كه طالب حقيقت هستند، ولاغير تعليم سودمند نخواهد بود. در بيان اوليا الهى افشاء كردن اسرار بر غير مُجاز نيست، اما افشاء اسرار الهى يا راز هاى الهى بهمراه حكمت يكى از فرامین خداوند بر اهل راز مى باشد، بعبارتى ديگر بيان اسرار الهى بر اهل راه امرى بسيار پسنديده مى باشد، براى مثال يكى از تجليات الهى در شكل كلمه مى باشد، يعنى خداوند از طريق كلمه و يا كلمات خود را متجلى مى نمايند، و در واقع وحى همان تجليات الهى هستند كه به شكل كلمات نازل مى شوند و تاويل وحى در واقع بازگو كردن حقايق الهى و يا همان اسرار الهى است و پنهان كردن كلمات الهى و يا مُهر نهادن و دوختن زبان امرى خلاف وعده الهى در تعليم حكمت الهى مى باشد، و مجددا تكرار مى كنم كه باز گو كردند حكمت الهى بر كسانيكه خواهان حقيقت نيستند مفيد و سودمند نيست.


جناب مولوى گويند:
يك دهان خواهم به پهناى فلك
تا بگويم وصف آن رشك ملك


اما جناب حافظ فرمايند:
من اين حروف نوشتم چنان كه غير ندانست
توهم ز روى كرامت چنان بخوان كه تو دانى


ويا جناب حافظ در بيت ديگرى فرمايند:
به مستوران مگو اسرار هستى
حديث جان مگو با نقش ديوار


بنظر بنده همت تمام اوليا الهى آن بوده و هست كه اول جان مستور را از حجاب نجات دهند و سپس كام جان آنها را با بيان اسرار الهى مست نمايند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *