آيا براى پيروزى بر ظلمت و تاريكى راه حل خاصى داريد؟
پاسخ: واژه پيروزى يك واژه عمومى است و معمولا به معنى مسلط شدن در امرى يا عملى و يا كارى مورد استفاده قرار مى گيرد، براى مثال پيروزى در جنگ يعنى آنكه قواى نظامى كشورى توانسته است قواى نظامى كشور متخاصم را شكست دهد، اما كلمه پيروزى در موضوعات علمى معنا ندارد، بلكه از كلمه موفقيت استفاده مى شود.
وقتى مى گوئيم پيروزى بر ظلمت يعنى آنكه روشنايى بر ظلمت و تاريكى پيروز شد، و اين واژه در كتب تاريخى در تعريف خدايان باستان زياد بكار رفته است، پيروزى بر اهريمن، پيروزى اسب سفيد بر اسب سياه و غيرو، در مورد سوال شما بنده هـيچ راه حلى براى پيروزى بر ظلمت و يا تاريكى ندارم، ولى تصور مى كنم كه منظور شما پيروزى بر ظلمت و تاريكى دل باشد. در آن صورت ارائه راه حل بتوسط پيروزى صورت مسئله را حل نمى كند ، بلكه بايد به دنبال راهكردهاى براى چگونه در زندگى قدم برداريم كه در تاريكى نمانيم و روشنايى را ادراك كنيم.
بنده معتقدم كه بهترين راه موفقيت در سير و سلوك آنست كه نيروى باطنى خود را صرف تاريكى و ظلمت نكنيم، همانقدر كه احساس كرديم كه وجودمان روشن نيست كافى است، حال بايد تمام توجه و تمركز روى موضوع روشنايى باشد.
براى شروع بهتر است كه هدف اصلى از اينكه به روشنايى برسيم را بدانيم، يعنى آنكه مقصد و مقصود را بدانيم، هوس نكرده باشيم كه ببينم در روشنايى چه خبر است، بلكه واقعاً بخواهيم روشنايى را ادراك كنيم. مثال بزنم، بشر از ابتدا تاريخ به اهميت نور واقف بود ولى دانش چگونگى دستيابى به روشنايى در شب را نداشت، اين معضل را اديسون با كشف برق بر طرف كرد و همه ما از ان تاريخ با فوايد بيشمارى نيروى الكتريسته و برق و نور در جميع جهات زندگى آشنا هستيم.
در سير و سلوك اولين قدم بيداری دل است، اول دل ما بايد بيدار شود و سپس از روشنايى آن بهره اى ببرد، انسان خفته هيچگاه نمى تواند معنى درستى از روشنائى داشته باشد زيرا خواب است. بنابراين اولين راه حل بيدارى دل است، وقتى انسان بيدار مى شود خود بخود تاريكى محو مى شود، پس جنگى با تاريكى نداريم، چرا با چيزى كه يا تاريك است و يا در تاريكى قرار دارد آنقدر جنگيد تا پيروز شد، چه تضمينى وجود دارد كه اولا در اين جنگ پيروز شويم، دوّما عمرمان كفاف بدهد كه با تاريكى بجنگيم، براى مثال كودكى كه به كلاس اول دبستان مى رود چه مى داند كه بيسوادى چيست و يا بيسوادى جهل و ناآگاهى است، او به دبستان مى رود و همان روز اول درس بيدارى و دانش را مى آموزد.
بنابراين با تفكرى عميق و توجه اى دقيق انسان متوجه مى شود كه آيا راهى كه در زندگى انتخاب كرده است سبب آرامش خاطر اوست و يا خير، انتخاب تصميمات درست آغاز بيدارى است، هر روز كه دانش ما و آگاهى ما بيشتر شود، بيدارى ما هم بيشتر خواهد شد، مرحله بعدى روشنايى است، يعنى انسان موفق مى شود كه روشن بين شود. البته براى انجام هر دو پروسه تعاليمى وكارهاى عملى هم وجود دارد كه هر انسان بتوسط راهنمایی كه دارد حتما موفق هم خواهد شد.