شك و ترديد نسبت به خداوند از نظر عرفان (قسمت دوم)

در ادامه شك و ترديد توجه عزيزان را به اين نكته مهم جلب مى نمايم كه هر انسانى خارج از اينكه پيرو چه دينى باشد و يا ديندار نباشد با موضوع شك و ترديد بارها در زندگى خود روبرو مى شود، و اين شك و ترديد گاها سرچشمه بيرونى و يا درونى دارد، بنظر بنده مهمترين شك هر انسان به علل درونى او مرتبط است تا علل بيرونى، زيرا علل بيرونى گاهى اوقات زودگذر هستند و نتيجه آن شك و ترديد با فاصله نه چندان دور خود را نشان مى دهد، مانند شك به رفتار و گفتار كسى، شك به شريك زندگى و يا شريك كارى (ممكن است اين شك واقعى و يا غير واقعى باشد) كه نهايتا يا رفع شك مى شود و يا پيامدهاى منفى در پى داشته باشد، اما شك درونى بدليل آنست كه انسان حقيقتا و عميقاً هيچگاه با خود روبرو نشده است و بهمين دليل براى توجيه شك خود به عوامل خارجى متوسل مى شود، يك انسان مومن، ايمان خود را از كسى نمى گيرد، زيرا آن فرد ممكن است خطاهاى بزرگى انجام دهد و خطاهاى او سبب ترديد و شك ما در ايمان ما شود، يك انسان مومن قلباً به خداوند خود ايمان دارد و هيچگاه ايمان او به دليل عوامل بيرونى مانند انحرافات مدعيان ديندارى متزلزل نمى شود، آن شك و ترديدى كه ايمان انسان را هدف قرار دهد و پايه هاى معنوى انسان را سست نمايد ايمانى عاريتى و يا ايمان غالبى است نه ايمان حقيقى.

شايد يك مثال ساده مفيد باشد، وقتى شما احساس مى كنيد كه گرسنه هستيد، آيا شك مى كنيد كه گرسنه هستيد؟ مسلما جواب منفى است. در حالت سيرى هم انسان شك نمى كند كه سير است و ميل به غذا ندارد، فرض كنيد كه شخصى غذاى كافى صرف نموده باشد باحدى كه حتى نتواند يك لقمه ديگر غذا بخورد، آنوقت يك سينى بزرگ از بهترين غذاها را جلوى آن شخص گذارده شود و به او بگويند اگر اين سينى غذا را كاملا صرف كنى جايزه دريافت خواهى نمود، مسلماً آن شخص بعلت سيرى مفرط اين پيشنهاد را قبول نمى كند، زيرا كاملا سير است، بنابراين انسانى كه از ايمان قلبى اشباع شده باشد هرگز شك و ترديدى به ايمان خود ندارد، متاسفا علت اصلى شك ما در اعتقادات جنبه واقعى ندارد، مثل آنكه بنده بگويم از زمانيكه رفتار بعضى از مدعيان ديندارى را ديدم ترك نماز نموده ام، اين استدلال بنده كاملا مردود است، چرا رفتار كسى بايد به اعتقادات من صدمه بزند، اين چگونه ايمانى و اعتقاداتى است كه با سخن و رفتار كسى فرو ريزد؟

آنكه از دين دام و دانه مى سازد و كلام خداوند را به جهت منافع شخصى به ثمن قليل مى فروشد را نه تنها مشرك است بلكه رهزن هم است.

از كلام خداوند است ( ٤٢-٥٢) ما توسط روح كلام خود را به تو وحى كرديم، تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست ولى ما آن را نورى مقرر كرديم كه بوسيله آن هريك از بندگان را اراده نمائيم به راه راست مى نمائيم.

بر طبق كلام خداوند، ادراك كلام خداوند و ايمان بوسيله نورى است كه بطريق وحى روحى به هر انسانى كه مستعد و خواهان حقيقت باشد عنايت مى شود.

نهايت آنكه اگر علت اصلى شك در اعتقادات و يا به خداوند بر مبناى حقيقت جويى باشد بطور يقين خداوند انسان را به راه راست بسوى خود هدايت مى كند، اما اگر شك و ترديد عامل خارجى داشته باشد، سبب تيرگى قلب خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *