استقرار از نظر عرفان

كلمه استقرار از نظر لغوى يعنى ايستادگى، تحكيم، ثبات مى باشد، اين كلمه از نظر عرفانى معانى بسيار وسيعى دارد كه مهمترين آن ايستادگى و ثبات راى و تثبيت قلبى و ايمانى در سير و سلوك معنوى مى باشد، چنانچه در كلام خداوند است كه فرموده شده است بگوئيد خدا و استقامت و ايستادگى كنيد. معنى متضاد كلمه استقرار، سستى و عدم ثبات و ايستادگى مى باشد.

از نظر عرفانى ثبات و ايستادگى در سير و سلوك معنوى با عبادات و اجراى احكام و خواندن كتب دينى حاصل نمى شود، بلكه ثبات قلبى و استقرار قلبى با مشاهدات معنوى ميسر مى باشد. و مسلماً كسانيكه مستغرق عالم ماده هستند و نهايت آمال و آرزوهايشان حفظ منافع شخصى مى باشد هرگز نمى توانند به استقرار معنوى برسند، زيرا قلب آنها توسط دنيا ربوده شده است.

با مطالعه در احوالات بزرگان عالم عرفان در مى يابيم كه آنها در زندگى دنيوى دچار سختى هاى فراوان بودند و حتى جان خود را در پى اهداف خود از دست دادند ولى از ايمان قلبى خود منصرف نگشتند .

مهمترين عاملى كه سبب ثبات فكرى در راه حقيقت مى باشد همانا آگاهى كامل و معرفت به خداوند رحمان مى باشد و مسلماً پايه هاى شك و ترديد و عدم استقرار ايمانى نقش بزرگى در سستى قدم در راه حقيقت دارد، و بهمين دليل است كه پرداختن به ظواهر دينى پر رنگتر از پيوستن به باطن حقيقت شده است. انسانى كه مستقرق حقيقت است به خوبى از قوانين معنوى و روحانى آگاه است و خود را هرگز خارج از انوار الهى و تششعات روحانى نمى داند و بقاى روحانى و تداوم سير معنوى او هم در همين اتصال به حقيقت است، از نظر عرفانى هيچ تحميلى براى پيروى از قوانين معنوى وجود ندارد، بلكه سالك با اختيار كامل و آگاهى و معرفت در سير معنوى قدم بر مى دارد و هر گونه سختى را با ثبات قلبى پذيرا مى باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *