تعریف و معنی (من) از دیدگاه عرفان
البته تمام عزیزان بخوبی واقف هستند که واژه من یک تعریف حقوقی برای مدت زمان محدودی دارد بعبارتی اشاره به من تا زمانی اعتبار دارد که انسان در قید حیات مادی باشد، بنابراین ما تعریف و معنی خاصی از واژه من در عرفان نداریم، بلکه بر عکس در عرفان واژه من بسیار بی معنی است، علت هم آنست که در یک مملکت دو پادشاه نمی توانند حکمرانی کنند، بر طبق تعالیم عرفانی آموخته ایم که (من) نگوئیم، زیرا آدرس (من) بسیار محدود است و هیچگاه هستی نمی تواند در من بگنجد، البته ما در محاوره از کلمه من استفاده می کنیم ولی اگر این من گفتن ناشی از منیت و خودخواهی و تکبر باشد بسیار ناپسند است. هیچگاه هیچ انسانی که در منیت خود گرفتار است نمی تواند به حقیقت پی ببرد، زیرا منیت بزرگترین حجاب راه او می شود.
حضرت شیخ محمود شبستری عارف بزرگوار (۶۸۷- ۷۲۰ قمری) در پاسخ به این سوال که من کی هستم در کتاب گلشن راز صفحه ۳۵ فرمایشات بسیار نغزی دارند که تدبر در آن بسیار سودمند است و بنده برای تبرک به آن اشاره می نمایم.
سوال:
که باشم من مرا از من خبر کن؟
چه معنی دارد اندر خود سفر کن؟
در پاسخ حضرت شیخ می فرمایند:
دگر کردی سوال از من که من چیست
مرا از من خبر کن تا که من چیست
چو هستی مطلق آید در اشارت
بلفظ من کنند از وی اشارت
حقیقت کز تعین شد معین
تو او را در عبارت گفته ای من
من و تو عارض ذات وجودیم
مشبکهای مشکات وجودیم
در چند بیت فوق زیباترین معانی عرفانی را که با ذوق ومشرب حضرت شیخ محمود شبستری موافقت دارد و چکیده عقاید عرفا نیز هست بیان شده است. بنظر بنده یک بیت و یا یک جمله از اهل عرفان راه صد ساله را کوتاه می کند و انسان با تدبر در کلام آن بزرگواران از قدم زدنهای طولانی و چه بسا بیفایده منصرف می شود (جالب است یاد کنم که حضرت شیخ در جوانی ترک عالم مادی نمودند و کتاب گلشن راز محصول تدبر عارفی جوان است که یکی از بزرگترین منابع غنی عرفانی ما محسوب می شود)
استنباط بنده از ابیات فوق آنست که من چیزی نیست جز یک اشاره، یک نِمود یک علامت، آنهم نه علامتی ماندگار بلکه یک تظاهر به اظهار وجودی که هم فناپذیر است و هم متغیر، آنچه حقیقت است بود است هستی است (نه من یا همان نِمود) من یک کلمه تفاهمی است برای شناساندن خود، یک تعیّن است از حقیقتی مجرد، حال آنکه (من) موجودیت مجردی نیست.
ادامه دارد…