عالم خیال از نظر عرفان (قسمت اول)
موضوع خیال یکی از مباحث بسیار جذاب عرفانی است و هر یک از عرفای عالیقدر نظرات متفاوتی ارائه فرموده اند و گاها این نظرات بنوعی با فلسفه آمیخته شده است که به آن خواهم پرداخت. ما دو نوع عالم خیال داریم. عالم خیال غیر واقعی و دومی عالم خیال واقعی که به آن عالم مجازی می گویند، از آن جهت می گویم مجازی زیرا عالم حقیقی با عالم خیال واقعی منطبق نیست. جناب مولوی مثال زیبای دارند:
آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مه رویان بُستان خداست
عارف کامل و واصل در عالم حقیقی با عکس مه رویان بستان خدا عشق نمی ورزد، ممکن است سوال بفرمائید آیا اولیاء خداوند به دام عکس مه رویان بستان خدا (منظور تجلیات الهی در عالم ماده است) هم گرفتار می شوند؟ پاسخ مثبت است زیرا همین تعلق خاطر به عکس بستان خدا مقدمه خوبی است به تعلق خاطر به صاحب بستان، در واقع بنوعی امتحان محسوب می شود مانند امتحان بزرگی که در سر راه شیخ صنعان قرار گرفت، و حضرت عطار به زیبایی انرا در منطق الطیر بیان کرده اند و حضرت حافظ بسیار عارفانه و زیرکانه در توصیف داستان شیخ صنعان به یک نتیجه گیری حقیقتا زیبا اشاره می کنند:
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
برداشت مختصری از ابیات فوق را عرضه می دارم. ای یاران طریقت ما تمام مدت در معیت پیر و مرشد و راهنما طریقت در مسجد به عبادت مشغول بودیم و روی بسوی کعبه (قبله) نماز و التجا و دعا می کردیم ولی اکنون پیر از مسجد دل کنده و قبله او خانه خمار (میخانه و یا همان خرابات) شده است، وظیفه ما چیست، چه باید بکنیم، همراه پیر خود به خانه خمار برویم، بدان سوی نماز بگذاریم یا آنکه معتکف مسجد شویم و بسوی کعبه نماز گذاریم؟
آیا بستان خدا ما را کفایت می کند و به همین تجلیات خوش باشیم یا آنکه به بسوی باغبان برویم؟ از اینگونه مثال ها در ادبیات عرفانی ما کم نیست، و هر سالک طریقت در جستجوی خویشتن خویش باید باشد نه آنکه به خویش بپردازد، نتیجه آنکه عالم خیال یا عالم مثال یا عالم برزخ مقدمه ای هستند که انسان به عالم حقیقی قدم گذارد.
ادامه دارد…