عالم خیال از نظر عرفان (قسمت دوم)
بطور يقين خوانندگان اين موضع مانند تمام موضعاتی كه در قسمت چكيده ها مطرح كرده ام دسترسى به منابع زيادى دارند و بهتر از بنده هم از هر موضوع مطرح شده اطلاعات دارند، و بيان حقير صرفا بر مبناى آنچه در سير و سلوك شخصا تجربه كرده ام مى باشد، شايد مورد توجه واقع گردد.
اصولا موضع خيال (خيالات) به دو نوع مطرح مى شود، قوه خيال كه ناشى از تصورات ذهنى هستند كه آنها را خيالات مذموم مى گويند، يعنی انسان در تصورات خود خيالاتی دارد كه هيچ مبناى واقعي و يا حقيقى ندارد، اينگونه خيالات سبب مى گردد كه انسان سوار بر قايق خيال به دل سراب بزند بلكه به مقصد برسد، دوم قوه خيال و يا وَهم ممدوح و صحيح است، اگرچه آن خيالات ممدوح هستند ولى باز مجازى هستند و مى تواند عاملى شود كه سالك از اين خيال مجازى پى به واقعيت عينى و حقيقى در سلوك خود پى ببرد، در واقع اينگونه خيالات پلى مى شوند كه سالك بايد از آن عبور كند نه آنكه ساكن در خيلات شود.
جناب وحدت كرمانشاهى زيبا سروده اند:
غير خيالات نيست عالم و ما كرده ايم
از دم پير مغان رفع خيالات را
ما دو تعريف براى سالك داريم سالك مجذوب و مجذوب سالك، سالك مجذوب از طريق خيالات كششى بسوى معشوق پيدا مى كند، ولى مجذوب سالك بدون خيلات مجذوب حضرت معشوق مى گردد، كه در داستان انبياء و اولياالله اينگونه موارد بسیار وجود دارد، براى مثال حضرت موسى ابتدا بسوى محسور بوته فروزان مى شود و با قدم نهادن در وادى امن الهى توفيق شنيدن كلام خدا را مى يابد و سپس تحت تعليم خضر نبى مجذوب حضرت معشوق مى گردد، اما عرفایی مانند عبدالرحمن جامى و فضيل بن اياض و يا عطار ابتدا مجذوب مى شوند و آنگاه مراحل سلوكى را كه عبارت از مقامات و احوالات است را طى مى نمايند.
با توجه به عرايض فوق توجه عزيزان را به نكته ظريفى جلب مى نمايم، غرض از قوه واهمه و يا قوه خيلات در واقع يك مرتبه و يا يك مرحله اى است كه سالك خيال معشوق را در قلب خود بدون واسطه تصور نمايد (يكى از اسماء الهى المتصور است)، و از نظر عرفانى ما هيچ تصويرى براى خداوند قائل نيستيم بلكه كلمه المتصور در واقع يكى از صفات خداوند است، اوست كه بيننده و نشاندهنده است چنانچه اوست شنوا و اوست كه مى شنواند، و حال آن نكته ظريف آنست كه در خيالات ممدوح در واقع سالك به درجه از بينايى باطنى يا روشنايى باطن مى رسد كه خود او تصويرى از خداوند مى شود، چنانچه فرموده شده است كه خداوند انسان را به صورت خود آفريد.
ادامه دارد…