عالم خيال از نظر عرفان (قسمت سوم)
قبل از آنكه به بخش پايانى موضوع اشاره نمايم لازم است عرض نمايم كه نه تنها اين موضوع بلكه تمام موضوعاتى كه در قسمت چكيده درج شده اند حق كلام نيست و مسلما اهل مطالعه به منابع بسيار پر بارتر و غنى تر از نوشتار حقير دسترسى دارند كه جاى بسى خوشحالى است، و شايد اين موضوعات بسيار كوتاه سبب شود كه علاقمندان به عرفان به عظمت انديشه هاى ناب عرفانى و عارفان ايرانى توجه بيشترى مبذول بدارند .
و اما همه ما با آثار زيانبار خيالات خام آشنا هستيم، چه بسا بر اثر خيالات خام و يا نادرست كه سبب اختلافات و حتى خونريزى ها نشده باشد، و يا رشته دوستى و مودت پاره نشده باشد، براى نمونه موضوع خيالات باطل برادران يوسف(ع) را در كتاب سفير عشق شرح داده ام، برادران يوسف(ع) با خيالات شوم برادر خود يوسف را در چاه انداختند تا توجه پدر خود (يعقوب نبى) را به خود معطوف دارند.
رهايى از دام خيالات خام و يا نادرست كه اساس آن بر حسادت و يا شك و ترديد و حتى نفرت است عامل بسيارى از دربدرى هاى ما در عصر جديد گشته است، قوه مخيله در افراد خيالاتى دائما در حال حركت است، حركتى نزولى، هيچ ارتقاء و منزلتى در افراد خيالاتى نيست، تاثيرات منفى خيالات آنان را از دايره انديشه صحيح دور نگاه مى دارد، حكايت چنين انسانى مانند كسى است كه ميخى به ديوار كوبيد و گفت اينجا مركز عالم است، و نهايت آنكه متاسفا اتكا به خيالات سبب مى گردد كه انسان انسجام فكرى خود را بر اثر مرور زمان از دست داده و مبدل بيك انسان وسواسى شود. از طرف ديگر ممكن است خيالاتى كه عكس مهرويان خداست سبب شود كه سالك در سير و سلوك عرفانى سخت مشغول آن خيالات گشته و قدم به مرتبه والاتر از عالم خيال نگذارد.
جناب درويش وحدت كرمانشاهى اشاره بسيار زيبايى در آن غزل فوق العاده نغز عرفانى دارند، مى فرمايد:
غير خيالات نيست عالم و ما كرده ايم
از دم پير مغان رفع خيالات را
خاك نشينان عشق بى مدد جبرئيل
هر نفسى مى كنند سير سماوات را
بعبارتى اين عالم تماما خيالى نيست، مجاز است، فانى است، بنابراين سير در عالم فانى فاقد ارزش معنوى است، براى سير در عالم انفسى حتى نيازى نيست كه از پرهاى جبرئيل مدد گرفت، زيرا انسان خاك نشين افضل بر ملائكه است و خداوند امر نمود كه ملائكه به آدم سجده كنند، يعنى او را مورد تكريم قرار دهند، زيرا آدم (انسان كامل) تنها موجودى است كه قادر است از مرز خيالات عبور كند و از طريق كشف و شهود باطنى در اقيانوس عالم غيب سير كند بدون آنكه دامن او تَر شود.