آيا زندگى ما جبر محض است يا ما در زندگى اختيار محض داريم؟
سوال شما به جهت آنكه به موضوع جبر و اختيار اشاره دارد بسيار مهم و در عين حال صقيل است و حقيقتاً نمى توان در يك نوشتار كوتاه به آن جواب داد زيرا موضوع جبر و اختيار يكى از بزرگترين مناقشات مابين جبريون و اختياريون و مابين اهل فلسفه و اهل علم كلام از طرف ديگر است و از سوى ديگر اگر اعتقادات دينى و مذهبى را در اين مورد دخالت دهيم، و تفاوت آراى اديان و مذاهب را در نظر داشته باشيم به سادگى نمى توانيم به يك جمعبندى كلى برسيم.
اما سوال شما اينست كه آيا زندگى ما جبرى است يا اختيارى، آيا هر فعل و انفعالات كه از ما سر مى زند جبرى است و هيچگونه مسئوليتى از بابت انجام آن فعل و انفعالات نداريم و يا آنكه ما مختار و آزاد هستيم در تمام امور زندگى خود و مسئوليت انجام آن فعل و انفعالات با خود ماست؟
بطور يقين بايد قوانين اجتماعى حاكم بر هر جامعه را در نظر داشته باشيم، در جامعه اى شما در انجام كارى مختار هستيد حال آنكه در جامعه ديگرى فعل و انفعالات شما خلاف قوانين آن جامعه محسوب مى شود، شما در منزل خود در محيط شخصى و خصوصى خود آزاد هستيد هر كارى را انجام دهيد در صورتيكه مزاحم همسايه خود نشويد، اما در محيط عمومى آزاد نيستيد كه هر كار دلخواه را انجام دهيد. البته بنده به سوال شما واقفم و مى دانم كه سوال شما در مورد دغدغه هاى اجتماعى و يا خصوصى نيست، بلكه شما مى خواهيد بدانيد كه آيا خداوند تمام اعمال ما را از قبل تدارك ديده است و شما بر طبق نقشه عمل مى كنيد يا آنكه خداوند شما را مختار آفريده است و مسئوليت اعمال شما با خودتان است.
در اينجا توجه شما را به موضوع ايمان به خدا و داشتن دين براى اجراى اوامر الهى جلب مى نمايم، بر طبق كلام خداوند انسان براى داشتن و يا نداشتن دين آزاد است، هيچ جبرى وجود ندارد، به هيچ عنوان به جبر نمى توان به كسى گفت كه عاشق من باش و يا نمى توانى عاشق من باشى، عشق يك امر خود جوش است كه از درون انسان نشئات مى گيرد و سرچشمه آن نيز يقين و ايمان به معشوق است، در چنين حالتى هيچ جبرى وجود ندارد، و انسان مختار است كه راه خود را انتخاب كند، براى مثال فرمان اتوموبيل شما كه در دست خداوند نيست، اين شما هستيد كه اتومومبيل را به هر سوى كه بخواهيد مى رانيد، نحوه زندگى كردن ما يك انتخاب است، ولى آنچه مهمتر است چگونه زيستن است كه در آنصورت ايمان و معرفت به ما فرم صحيحى از زيستن را ارائه مى دهد كه همراه با آرامش است، متاسفا الان در جهان مدرن فعلى ناآرامى همه ما را فراگرفت است و شايد ندانيم كه جبر تحميل شده بما از سوى تبليغات و غيرو چه خراشهاى عظيمى را بر جان بوجود آورده است، همه از صبح مى دويم و شب کمی استراحت مى كنيم و روز بعد مجددا دويدن و استرس و دلشوره آغاز مى شود، بنده اين وضعيت را يك شكل ناتركيب مى بينم، و روز بروز هم اين وضعيت پيچيده تر مى شود، در اين شرايطى نمى دانم جبر و اختيار چه نقشى در زندگى بازى مى كند، آنچه بنده يقين دارم آنست كه موضع جبر و اختيار در معنويت بشكلى كاملا زيبا سروده شده است، خداوند جبّار است ولى جبر او به معنى جُبران كننده است، او ما را در راهى كه اختيار كرده ايم يارى مى دهد و ما از يارى او به بهترين نحوه براى زيستن بهره مى بريم.