معنى حمد خداوند از نظر عرفان
از نظر لغوى معنى حمد يعنى سپاس و يا شُكر مى باشد. ما در محاوره هاى روزانه از شخصى كه بر ما احسان و يا محبتى كرده است تشكر مى كنيم، اما حمد خداوند معناى بس وسيعتر از شكرى كه ما در محاوره هاى خود بكار مى بريم دارد.
سالك طريقت خداوند را حمد مى كند هم بابت نِعم و رزق و روزی دنيوى و هم نِعم معنوى و هيچگاه به ميزان نِعم دنيوى و يا معنوى كه به او رسيده است معترض هم نمى شود، بعبارتى ديگر اعتراض به نبودن و يا كمبود نعم الهى خلاف ادب در طريقت مى باشد.
سالك طريقت جوياى حقيقت است و هر سختى كه در راه باشد با توكل و ايمان و اميد به خداوند قبول مى نمايد و لحظه هم از گفتن حمد خداوند منصرف نمى شود.
حمد و ثناى خداوند مراتبى دارد، زمانى است كه انسان از آنچه نعم الهى به او مى رسد خوشنود مى شود و زمانى بعلل مختلف نسبت به كمبود نعم الهى (از جنبه دنيوى) معترض مى شود، زمانى حمد خداوند را كند و زمانى ديگر از ياد خداوند غافل مى شود. در مرتبه اى ديگر حمد خداوند تسليم به حكم خداوند و هر آنچه كه بر انسان مقدر شده است مى باشد، و در عاليترين مرتبه حمد كه حمد اولياء الله است، ولى خداوند خود را از خدا جدا نمى بيند، و بهنگام عبادت چنان مستغرق حق مى شود كه از خود بیخبر می شود، در اين حالت بس روحانى دوگانگى در ميان نيست، زيرا ولىّ خداوند غرق نعمت است و آن كه غرق نعمت است طلب نعمت نمى كند، براى آنكه منظورم را روشنتر بيان دارم از مثالى استفاده مى كنم، اگر عاشق و معشوق دو موجوديت جداگانه داشته باشند، ناظر همديگر هستند، اما اگر عاشق و معشوق مستغرق در هم باشند، دوئيتى نخواهند داشت.
آنكه به مقصد نرسيده است بايد بدنبال يافتن نقشه اى براى رسيدن به مقصد باشد ولى آنكه به مقصد رسيده باشد مقصود را يافته است، در سوره حمد طلب هدايت به راه راست يك نعمت قلمداد شده است ولى آن ولىّ خدا كه خود عين طريق مستقيم است ديگر هراسى از نرسيدن ندارد، بهمين دليل خداوند به فرشتگان امر مى كند كه به آدم (اولين ولّى خود بر روى كره زمين) سجده كنند، زيرا آدم خود دليل راه است و وجودش از نعم الهى است.