عشق از نظر عرفان (قسمت اول)
اگر عشق را به معنى افراط در علاقه و محبت تعريف كنيم، سه معنا خواهد داشت
- اول عشق كاذب
- دوم عشق مجازى
- سوم عشق حقيقى
و اما تعريف عشق كاذب چيست؟ در عشق كاذب انسان به حد افراط به چيزهاى عشق مى ورزد كه كاملا بى معنى هستند، مانند عشق به شهرت، عشق به ماديات، عشق به شهوات، عشق به مقام، عشق به زورگويى و اينگونه عشقها كه در ظاهر فريبنده و در باطن تباه كننده هويت انسان است.
دوم عشق مجازى است كه ناشى از احساسات درست مى باشد ولى در عين حال افراط در آن سبب فراموشى عشق حقيقى مى شود، مانند عشق به فرزندان و يا والدين و يا عشق به همسر و خلاصه عشقى كه دايره آن بسيار محدود است و فقط عاشق به هر آنچه كه متعلق به اوست عشق مى ورزد، و مسلما تمام تلاش و همت يك چنين عاشقى معطوف به اهل خانواده و يا تعداد اندکی از اقوام و يا دوستان مى باشد.
در عشق مجازى يك نوع احساس مالكيت وجود دارد كه با احساس مالكيت در عشق كاذب كاملا متفاوت است، زيرا احساس مالكيت در عشق كاذب بطور يقين بدون آسيب زدن به ديگران نمى تواند باشد، زيرا اساس عشق كاذب بر مبناى جذب منفعت شخصى است حتى اگر حقوق ديگران را تضيع كند مى باشد، و متاسفاً اخبارى همچون كلاهبردارى و يا دزدى و غيرو كم نيست، كه ناشى از عشق فردى به افزودن مال و منال بيشتر است.
البته در عشق مجازى احساس مالكيت بر اساس محبت زياد و ارائه خدمات بيشتر فقط به آن كسانى است كه مورد علاقه ما باشند بدون آنكه به ديگران ضرر و زيانى وارد شود. ساده ترين و زيباترين وجه عشق مجازى، همانا عشق والدين به فرزندان خود مى باشد كه بعقيده بنده نعمتى است كه خداوند در دلهاى والدين مى اندازد تا از فرزندان خود از بدو تولد نگهدارتان كنند، و يا عشق به همسر كه آنهم باز يك نعمت الهى است، و نوع فراگيرتر آن عشق به همنوع است و خدمت به مردم بدون در نظر داشتن دين و آيين و يا رنگ پوست انان مى باشد.
اما عشق حقيقى، عشق به خداوند يكتا است كه خالق عشق است، و در اين چكيده بنده در مورد عشق حقيقى سخن مى گويم ولى در مورد ماهيت و كيفيت عشق سخنى ندارم زيرا امريست كه قابل بيان نيست، كلمات قاصر از توصيف عشق الهى است … ادامه دارد.