عشق از نظر عرفان (قسمت سوم)

بطور يقين عشق زمانى رخ مى دهد كه عاشق صورت معشوق را ببيند، و يا آنكه معشوق در طرفة العين براى لحظه حجاب از رخ بر كشد و عاشق با دیدن رخ معشوق شيفته آن گردد. در عرفان رويت معشوق به همين تعبير مى باشد.


حافظ فرمايد:
جلوه اى كرد رخت ديد مَلك عشق نداشت
عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد

البته بنده بنا ندارم كه شرح اين بيت را عرض كنم زيرا شارح غزليات حضرت حافظ نيستم، ولى با استنباط باطنى و تجربه مختصر عرض كنم كه با دانستن ماهيت و عملكرد مَلك (فرشته) متوجه مى شويم كه ملك طاقت و توان رويت حضرت معشوق را نداشت با آنكه حضرت معشوق جلوه اى از رخ خود را به ملك نمايان نمود، و چون ملك اظهار عشق به زيبائى جمال حضرت معشوق ننمود، خداوند آن آتش عشق را بر سينه آدم زد و بهمين جهت آدم تنها موجودى است كه به نهايت مى تواند ستايشگر زيبائى جمال و يا جلوه رخ حضرت معشوق باشد. و حضرت حافظ در آن غزل مشهور شماته ١٨٣ وصف زيبايى خداوند را به كمال بيان مى كند (هرچند هر سالكى بايد خود به اين شهود باطنى برسد).


در غزل ١٨٣ بيت چهارم نكات بس عرفانى بهمراه ذوق و مشرب اهل سكر مشهود است، در آن بيت مى فرمايد:
بعد از اين روى من و اينه وصف جمال
كه در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند

بر اهل سكر معلوم است كه حافظ به چه نكته لطيفى اشاره دارند، اصطلاح روى من و آينه وصف جمال در واقع يك مقدمه است، زيرا حافظ تجلى جمال را در آينه دل خود مى بيند و اظهار مى دارد كه از اين ببعد روى من بسوى ان آينه اى است كه جلوه او در ان تجلى كرده است، و نهايتا مى فرمايد كه در آن جا (در آن لحظه) خبر از جلوه ذاتم دادند. بنده معتقدم كه حضرت حافظ گزارشى از احوال درونى خود را بروز مى دهد و ما مى دانيم كه حضرت حافظ سعى در جمع آورى غزليات خود نكردند، بنابراين آنچه مى فرمايند در لحظه غلبه جلوه حضرت معشوق بوده است، نه آنكه خواسته باشند ديگران را از حال خود مطلع نمايند. اما در ابيات اول و دوم و سوم از دگرگونى خاصى صحبت مى كنند كه در بعضى از غزليات ديگر سعى مى كنند كه چهار غزل اول را بپوشانند، زيرا بر اهل معرفت و اهل حق مسلم است كه خبر از جلوه ذات نمى توان داد، خبر از صفات محبوب مى توان داد، اما آنكه در ذات فانى گشته است خبرى ندارد، زيرا در آن حال مشاهده گر ديگر نيست كه خبرى بدهد.


چنانچه در غزل شماره ٧٣ مى فرمايد:
مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبرى نيست كه نيست

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *