تعریف و معنی (من) از دیدگاه عرفان (قسمت دوم)
در ادامه تعریف (من) از منظر عرفان عرض می نمایم که در اکثر گفتار عرفا در مذمت من گفتن اشاره به من گفتن ابلیس است که به خداوند معترض گردید که من از آدم بالاتر هستم و این من گفتن او سبب گردید که از دایره محبت الهی دُور شود، از نظر عرفانی ابلیس یا شیطان وجود خارجی ندارد بلکه همان نفس اَماره انسان است که او را بسوی نادرستی در گفتار و کردار می کشاند، هرگاه انسان به دایره منیت گرفتار آید جهانی از شرّ بپا می کند، که گوشه ای از آن را ما در انسانهایی که دارای قدرت و زَر و زور هستند می بینیم، بسیاری از جنگها و کشتار و بی خانمانیها و آوارگیهای انسانها بدلیل منیت همین افراد است، ما می دانیم که انسان به فعل یک موجود مادی و مادی پرست است و به قوه یک انسان متعالی است، هرگاه انسان از جایگاه رفیع آدمیت سقوط کند سبب بروز مشکلاتی خواهد شد، حتی اگر انسانی مدعی دینداری باشد ولی منیت و خودخواهی در او موج بزند، دینداری او فاقد ارزش است.
منیت سبب می شود که انسان اسیر زندانی شود که بنظر خود او مانند قصر است حال آنکه او سخت بسته به افکار جاه طلبی، زیادی خواهی، دنیا پرستی و اخلاقیات ناپسند است. و همین ابتلای به منیت سبب می گردد که انسان هیچگاه به مفهوم خرد برتر پی نبرد. انسانی که از منیت خود سود می برد دچار قفل روحی و آفات غفلت است و همین امر سبب می گردد که هیچگاه رنگ آرامش را در زندگی خود نبیند، زیرا امواج سخت منیت بر سینه او می تازد و همواره او را در شرایط سختی غافلگیر می کند، منیت سبب می گردد که انسان هیچگاه به واقعیت و حقیقت زندگی سرشار از صلح و آرامش نرسد، هرچند تظاهر نماید که همه چیز عالی است. بنده بارها نفس خسته و کوفته انسانهای خود خواه و جاه طلب و شهرت پرست و مال پرست را حتی از فاصله دُور حس کرده ام، بسیار جای افسوس که انسان مبتلای به بیماری منیت شود، بیماری که همچون شمشیری کمر منطق و ادراک و معرفت را می شکند، چه خانواده های که بر اثر حسادت که عوامل منیت و خود برتر بینی و ده ها مرض دیگر است از هم پاچیده شده اند و کودکان آنها دچار افسردگی شده اند.
استاد بنده همواره تاکید داشتند که هرگز به من (منیت) نزدیک نشوید، چرا که حتما در پی آن از اوج عزت به دره ذلت سقوط خواهید کرد، استاد می فرمودند آنانیکه مبتلای به خود برتر بینی هستند به واقعیت خود معرفت ندارند.
سنایی در غزل هشتاد خود زیبا سروده اند:
پیری که از مقام منیت تنش جداست
پیری که از بقای بقیت دلش بریست